کارهایی که در طول روز انجام میدهی را لیست کن. از صبح که بلند میشوی تا شب که میخوابی. یکی از کارهایی که مفید نیست و هرروز بدون اختیار آن را انجام میدهی را انتخاب کن. سعی کن دیگر آن را انجام ندهی و اگر انجامش دادی، خودت را جریمه کن. وقتی در ترک این کارِ بیهوده موفق شدی، سراغ بقیه کارهای بیهودهات برو و همین روند را پیش بگیر تا کامل از زندگیات حذف شوند. در عین حال، در یک ستون دیگر، کارهایی که باید انجام بدهی را لیست کن. سعی کن آنها را جایگزین کارهای بیهودهات کنی.
گام بعد، اولویتبندی برای انتخاب کارهای مفید است.
تمام کارهایی که با هدفت مرتبط است و تو به خوبی از پس آن بر میآیی را لیست کن. باید ببینی کدامیک از آنها تو را زودتر به هدفت میرساند و کدامیک دیرتر. کارهایی که تو را دیرتر به هدفت میرساند را حذف کن و در مورد کارهای که تو را زودتر به هدف میرساند، دوباره اولویتبندی کن. باید بعضی را در ردیفهای اول قرار دهی.
در خصوص ثروت، یکی از اشتباهات رایجی که صورت میگیرد این است که هدف انسان میشود پول. این هدف بسیار کُلی است. اگر هدفتان رسیدن به پول باشد، در انتخاب کارهایتان دچار مشکل میشوید. زیرا هزاران کار و هزاران راه برای رسیدن به پول وجود دارد و ممکن است در خیلی از آنها توانایی یا استعداد لازم را نداشته باشید.
شما باید هدفِ کُلی خود را به 5 هدف جزئیِ قابلِ اقدام خُرد کنید و برای رسیدن به تکتک آنها، برنامهریزی کرده و راههای مناسب را انتخاب و اولویتبندی نمایید. این راهها باید متناسب با ویژگیهایتان باشد. این نکته را همیشه به یاد داشته باشید که تنها راه رسیدن به خواستههایتان، تلاشِ خستگیناپذیر در راستای هدفتان است.
باید به این نکته توجه کرد که از انجام کدام کارها اجتناب ورزیم و کدام کارها را متوقف کنیم. (جیم کالینز)
کارهایی که در طول روز انجام میدهی را لیست کن. از صبح که بلند میشوی تا شب که میخوابی. یکی از کارهایی که مفید نیست و هرروز بدون اختیار آن را انجام میدهی را انتخاب کن. سعی کن دیگر آن را انجام ندهی و اگر انجامش دادی، خودت را جریمه کن. وقتی در ترک این کارِ بیهوده موفق شدی، سراغ بقیه کارهای بیهودهات برو و همین روند را پیش بگیر تا کامل از زندگیات حذف شوند. در عین حال، در یک ستون دیگر، کارهایی که باید انجام بدهی را لیست کن. سعی کن آنها را جایگزین کارهای بیهودهات کنی.
گام بعد، اولویتبندی برای انتخاب کارهای مفید است.
تمام کارهایی که با هدفت مرتبط است و تو به خوبی از پس آن بر میآیی را لیست کن. باید ببینی کدامیک از آنها تو را زودتر به هدفت میرساند و کدامیک دیرتر. کارهایی که تو را دیرتر به هدفت میرساند را حذف کن و در مورد کارهای که تو را زودتر به هدف میرساند، دوباره اولویتبندی کن. باید بعضی را در ردیفهای اول قرار دهی.
در خصوص ثروت، یکی از اشتباهات رایجی که صورت میگیرد این است که هدف انسان میشود پول. این هدف بسیار کُلی است. اگر هدفتان رسیدن به پول باشد، در انتخاب کارهایتان دچار مشکل میشوید. زیرا هزاران کار و هزاران راه برای رسیدن به پول وجود دارد و ممکن است در خیلی از آنها توانایی یا استعداد لازم را نداشته باشید.
شما باید هدفِ کُلی خود را به 5 هدف جزئیِ قابلِ اقدام خُرد کنید و برای رسیدن به تکتک آنها، برنامهریزی کرده و راههای مناسب را انتخاب و اولویتبندی نمایید. این راهها باید متناسب با ویژگیهایتان باشد. این نکته را همیشه به یاد داشته باشید که تنها راه رسیدن به خواستههایتان، تلاشِ خستگیناپذیر در راستای هدفتان است.
باید به این نکته توجه کرد که از انجام کدام کارها اجتناب ورزیم و کدام کارها را متوقف کنیم. (جیم کالینز)
مسئولین برای افزایش عملکرد مدیران خود، معمولاً در گام اول حقوق و مزایای آنها را افزایش میدهند؛ چرا که معتقدند فردی که با خیال راحت سر کار بیاید و مشکلی نداشته باشد، بهتر میتواند کار کند.
این فکر تا دیروز درست بود!
کسی که به خاطر پول کار کند، هیچ انگیزه دیگری برای کار کردن ندارد. همین که پولش زیاد شود، به هدفش رسیده و دیگر دلیلی برای کار کردن نمیبیند.
اما کسی که هدفش، انجامِ کار به نحو احسن است و به دنبال کارایی و اثربخشی است، با کاهش یا افزایش حقوق، تأثیری در کارش دیده نمیشود و به همان کیفیت مطلوب کارش را انجام میدهد. چون دغدغه و هدف او پول نیست. چیزی بیشتر از پول او را به انجام کار وا میدارد و آن، تعهد کاری و نظم اوست. او از این که کارش را نصفهونیمه و بیکیفیت انجام دهد، بیزار است.
بنابراین برای افزایش عملکرد مدیران، نیازی نیست کار خاصی انجام شود. همین که فردی منظم و متعهد بر سر کار بیاید، با عملکرد خوب خود، سازمان را به اهدافش میرساند. نیازی هم به برنامهریزی برای افزایش حقوق و مزایا نخواهد بود. مسئولین باید عملکرد مدیران خود را به طور دقیق رصد کنند و به دنبال افراد باصلاحیت باشند.
بین مزایای دریافتی مدیران و عملکرد آنها در جهت رساندن شرکت از مرحله خوب به عالی، ارتباطی وجود ندارد. (جیم کالینز)
اگر تازه ازدواج کردید، پیشنهاد میکنم به توصیههای زیر عمل کنید.
1- زن و مرد باید نسبت به یکدیگر شناخت پیدا کنند ـ جنس طرف مقابلشان را بشناسند ـ و توجه کنند که طرف مقابل، چه نوع حساسیتهایی دارد. کتابهای بسیاری در این زمینه نوشته شده که لازم است مطالعه شود. هم کتب داخلی و هم کتب خارجی. (به عنوان مثال، کتاب "روابط متکامل زن و مرد" اثر علی صفایی حائری و کتاب "بهشت خانواده" اثر مصطفوی، گزینههای خوبی هستند)
2- در طول زندگی، حساسیتهای زن و مرد نمایان میشود؛ باید به آنها توجه کنید.
3- برای یکدیگر اصول خود را تعریف کنید. اصول، با توجه به اخلاق و احکام بدست میآید. این اصول را با هم مرور کنید تا هماُفق شوید. (دیدگاهتان به هم نزدیک شود)
4- شرکت در جلسههای مشترک میتواند دیدگاههای شما را به هم نزدیک کند. (مثل: مرقد شهدا، نماز جمعه، جلسه دعا، بهشت زهرا، امام زادهها، قدم زدن، گردش و تفریحات و.)
5- برای اقداماتِ مشترک باید بهانه درست کنید. مخصوصاً برنامههایی که اُفقِ مشترک میسازد.
6- محال است که همه چیزِ شما مثل هم باشد. توقع بیجا از هم نداشته باشید.
7- به همدیگر دستور ندهید. کارهای خوب را انجام دهید نه این که فقط حرف بزنید. اگر به چیزی عمل نمیکنید، از طرف مقابل هم نخواهید.
8- آدمها راجع به حوادثِ اطرافشان (مثل طلاق و.) حساسیتهایی دارند. باید طوری رفتار کنید که این حوادث زنده نشوند.
9- تعاملتان باید زیاد باشد و درس و کار و. نباید مانع شود.
10- باید فرصت حرف زدن مُهیّا کنید. حداقل یک ساعت در روز.
11- با هم بیرون بروید، چیزی بخورید و حرف بزنید. باید فرصتهای با هم بودن را ایجاد کنید.
12- شیطان طوری برنامهریزی میکند که کمتر با هم باشید.
13- با هم قول و قرار بگذارید؛ به این معنی که در ارتباط با دیگران چگونه عمل نمایید (مثلاً چگونه به خانه اقوام بروید و.) و در ارتباط با خدا چه کارهایی انجام دهید (مثلاً با هم جزءخوانی کنید و.).
14- از خدا بخواهید زندگی خوب و شیرینی داشته باشید.
15- با هم قرار بگذارید که در اتفاقات، عکسالعمل دفعی نداشته باشید؛ بلکه بروید و بعداً با هم حل کنید.
16- حساسیت خانوادهها را درک کنید و به آنها احترام بگذارید.
17- با هم بسازید.
18- زندگی را با قانون خشک نمیشود اداره کرد. با محبت و سازش میتوان زندگی را ساخت.
19- سادهزیست باشید. جلسات مشترک به این تفکر ساده زیستی کمک میکند. دغدغهی زندگی نباید در ظواهر باشد. باید بنا را بر فایدهمندی گذاشت.
20- تلاش برای هماُفقی و همراهی، همیشه لازم است. مصاحبت، همنشینی و همکلام شدن را ترک نکنید.
21- تحمل کردن، پایینترین نقطه زندگی است. نباید کار به اینجا بکشد.
22- خط قرمزِ شما، مسائل شرعی باشد. خط قرمز دیگری نداریم.
23- در خلوتها، اقناع خواستههای طرف مقابل مهم است. باید همدیگر را راضی کنید.
24- برای هدیه دادن، از مادر خود کمک بگیرید. آنها سلیقه خوبی دارند.
25- هیچ چیز را سخت نکنید. راحت بگیرید.
26- در زندگی تعادل داشته باشید.
27- اگر در زندگی میخواهید تغییری ایجاد کنید، باید بسیار دقیق و با سرعتِ کم باشد.
28- اگر برنامهی با هم بودنتان خوب تنظیم شود، همه چیز حل میشود.
29- تا زمانی که جوان هستید، ورزش کنید و بدنتان را بسازید؛ وگرنه بعد از 35 سالگی، بدن به سختی فرم میگیرد.
30- نباید در زندگی، تکبُعدی باشید. آموزشهایی که به دردتان میخورد را سریعاً فرا بگیرید.
31- یک تربت امام حسین (علیهالسلام) همیشه همراهتان باشد.
جنگ را اینطوری رهبری کن:
اول این را بگویم که راهبرد ارتش انگلیس در جنگها این است که از جناحین به دشمن حمله میکند. درواقع دشمن را به گوشهها میکشاند، خستهاش کرده، تعادلش را بهم زده و سپس با نیروهای تازه به قلب او حمله میکند؛ آن هم درست زمانی که همه حواسها متوجه گوشههاست و دشمن به واسطه نگهداری جناحین درمانده شده است.
حالا حواست باشد، به عنوان فرمانده میدان، وقتی میبینی که دشمن از یک قسمت وارد شده و فشار میآورد، نباید عجولانه تصمیم بگیری و تمام توانت را برای بیرون راندن دشمن از آن قسمت خرج کنی؛ زیرا دشمن همین را میخواهد. هر کاری که میکنی، باید حواست به هدف دشمن نیز باشد.
دشمن با این روش تو را امتحان میکند. چرا که اگر او در آن جناح شکست بخورد، تلفات کمی میدهد و چیز زیادی را از دست نمیدهد؛ اگر هم موفق عمل کند، مثل خوره به جان آن جناح میافتد و همینطور پیشروی میکند. حال اگر کنترل خود را از دست بدهی و تمام توانت را در آن قسمت بگذاری، دست دشمن را برای حمله به قلب لشگر باز گذاشتهای.
این را بدان: دشمن میخواهد شاکله، تمرکز و بنیان دفاعیات را به هم بریزد.
در این نوع نبرد نباید منفعلانه عمل کرد و منتظر بود تا دشمن حمله اصلی را آغاز کند. چرا که اگر منتظر باشیم و فقط دفاع کنیم، دشمن به صورت تدریجی از ما تلفات میگیرد و از همان جناحین نفوذ میکند.
این نکات را به خاطر بسپار:
نباید دشمن را دستکم بگیری. دشمن را بشناس، هدفش را بشناس و نوع آرایشش را نیز بشناس. بعد، طوری نیروهایت را آرایش بده که همه جای لشگرت، قدرت کافی برای مقابله با حمله دشمن را داشته باشد (بهتر بگویم: کمتر گوشه داشته باش!)؛ سعی کن تو هم تعادلش را بهم بزنی و بلافاصله به قلب او حمله کنی.
دقت کردی وقتی میری گلفروشی گل بخری، وقتی که گلها رو انتخاب کردی و به مغازهدار دادی که تزئین کنه، اصلاً نمیدونی قراره چقدر پول بدی!!
یعنی هرچی بگه، کارت بانکی رو بهش میدی و رمز رو براش میخونی.
حالا شانس بیاریم تاکسیها مثل گلفروشیها نشن!!
راننده دوتا تعریف ازت میکنه و پول تعریفش رو ازت میگیره
میگه لولو بودی ازت هولو ساختم؛ نمیخوای پول تزئینتو بدی
مگر کار مثل تفریح است که میگویند دنبال شغلی برو که به آن علاقه داشته باشی!؟
مگر درس مثل تفریح است که میگویند دنبال رشتهای برو که به آن علاقه داشته باشی!؟
کار، کار است؛ با تمام سختیهایش.
تفریح هم تفریح است؛ با تمام لذتهایش.
کسی که میخواهد خرج زندگی در بیاورد، باید کار کند؛ هرچند از آن کار لذت نمیبرد و سختی میبیند.
چه کسی از کار کردن لذت میبرد که تو میخواهی دومیاش باشی؟
حتی کسانی که کارشان را دوست دارند هم، قسمتی از زمانشان را برای تفریح خالی میکنند.
باور نمیکنی؟ برو از کسانی که فوتبال را به صورت حرفهای دنبال میکنند بپرس.
کار هیچوقت جای تفریح را نمیگیرد.
برای رسیدن به هدف، باید کار و تلاش کرد و نباید دنبال راحتی و لذت بود.
اولاً، علاقه، چیزی نیست که یکدفعه بهوجود بیاید؛ بلکه در طول زمان، شخص، به کاری یا چیزی علاقهمند میشود.
ثانیاً، کسی که شغل یا درسش را به این خاطر انتخاب میکند که از آنها لذت ببرد، نَه از آنها لذت میبرد و نَه در آنها موفق میشود.
کار و درس جای خود.
تفریح هم جای خود.
اگر مدیر یک شرکت هستی و شرکتت به یک موفقیت بزرگ دست پیدا کرد.
اولین نفری که باید او را تشویق کنی میدانی کیست؟
آبدارچیات!
اگر باور نداری دو روز بدون این که به کسی بگویی، او را بفرست مرخصی.
ببین چه اتفاقی در شرکتت میافتد.
تشویق را از آبدارچی شروع کن و کمکم بیا بالا و آخرِ سر، مدیر و معاونان خود را تشویق کن.
این را بدان:
افرادی نقش اجرایی بیشتری در شرکت دارند، هرچهقدر بهتر کار کنند و انگیزه کافی داشته باشند، تو زودتر به موفقیت میرسی.
دنبال بهانه باش تا از خدا سپاسگذاری کنی.
هنگامی که میبینی. هنگامی که میآشامی. هنگامی که میبویی. هنگامی که لمس میکنی. هنگامی که راه میروی. هنگامی که ناراحتی. هنگامی که خوشحالی.
خداوندا تو را سپاس که به ما خواندن و نوشتن یاد دادی و جایگاه ما را به واسطه علمی که به ما عطا فرمودی بالا بُردی.
درباره این سایت